تبیین نقش رسانه در فرآیند تحقق شعارهای راهبردی سال، مستلزم عبور از نگاه ابزاری صرف و فهم ژرفِ جایگاه آن به عنوان «معمار فضای گفتمانی» است؛ فضایی که در آن اراده ملی برای گذار از اقتصاد تکمحصولی به اقتصاد مقاومتی دانشبنیان شکل میگیرد. شعارهای سالهای ۱۴۰۳ و ۱۴۰۴، که بر محوریت «تولید دانشبنیان، اشتغالآفرین» و سپس «جهش تولید مردمپایه و عدالتمحور» استوار شدهاند، تنها با خلق یک پارادایم جدید در ذهنیت جمعی ایرانیان قابل دستیابی خواهند بود، و این دقیقاً نقطه عزیمت مسئولیت خطیر رسانههای جمعی است.
این گذار تاریخی، نیازمند یک دگرگونی بنیادین در نگرش جامعه نسبت به مفاهیمی چون ثروت، ارزش آفرینی، کارآفرینی و استقلال اقتصادی است، که تنها از مجرای یک کار فرهنگی و گفتمانسازی عمیق و مستمر امکانپذیر میشود. رسانه به عنوان اصلیترین مجرای تولید و توزیع معنایی، باید با دقت یک مهندس اجتماعی، اجزای این گفتمان جدید را طراحی کند؛ گفتمانی که در آن «نوآوری» بر «رانتخواری» پیشی میگیرد، «تولید داخلی» نماد عزت ملی میشود و «دانش» به جای «منابع زیرزمینی» به کانون اصلی خلق ثروت بدل میگردد.
ماهیت پیچیده و بینرشتهای مفهوم «اقتصاد دانشبنیان»، نخستین چالش پیش روی رسانه است، چرا که توضیح این مفهوم برای عموم مردم نیازمند ترجمه آن به زبان روایتهای ملموس، موفقیتهای عینی و الگوهای قابل لمس میباشد. رسانه نمیتواند به انتشار بیانیههای اقتصادی بسنده کند، بلکه باید با خلق روایتهایی جذاب از زندگی کارآفرینان و نوآوران، این مفهوم را در اذهان عمومی نهادینه سازد و نشان دهد که چگونه یک ایده ساده میتواند به یک کسبوکار بزرگ و اشتغالآفرین تبدیل شود.
در این مسیر، رسانه با یک وظیفه دوگانه روبرو است: از یک سو میبایست افقهای بلندمدت و آرمانی نظام را برای جامعه ترسیم نماید، و از سوی دیگر باید مسیرهای عملی و کوتاهمدت دستیابی به این آرمانها را به شکلی واقعبینانه نشان دهد؛ این تعادل میان آرمانگرایی و واقعبینی، شرط لازم برای جلوگیری از ایجاد یأس یا شعارزدگی در بدنه اجتماعی است.
یکی از کلیدیترین وظایف رسانه در این معماری گفتمانی، «افشای گسلهای معرفتی» موجود در مسیر تولید ملی است؛ به این معنا که باید به واکاوی و تبیین ریشههای فرهنگی، ساختاری و تاریخی مشکلات اقتصادی بپردازد، نه اینکه صرفاً به گزارش و تظاهرات سطحی بحرانها اکتفا کند.
رسانه باید به عنوان یک نهاد پیشران، به بازتعریف مفاهیمی چون «مصرف» و «تولید» در سبک زندگی ایرانی بپردازد و نشان دهد که چگونه الگوی مصرف فعلی، مانع جدی بر سر راه تولید ملی است و چگونه تغییر این الگو، خود یک کنش انقلابی و میهنی محسوب میشود.
نقش رسانه در «شکستن انحصار اطلاعات تخصصی» نیز حیاتی است؛ آنان باید با همکاری متخصصان، پیچیدهترین مفاهیم اقتصادی و فناورانه را به زبانی ساده و همهفهم تبدیل کنند، تا جامعه از حالت منفعل خارج شده و بتواند در یک گفتوگوی آگاهانه درباره سرنوشت اقتصادی خود مشارکت فعالانه داشته باشد.
در بعد نظارتی، رسانه باید فراتر از گزارشدهی صرف، به «نظارت هوشمند» بر عملکرد نهادهای متولی تولید بپردازد؛ نظارتی که مبتنی بر شاخصهای دقیق، مقایسه عملکرد با اهداف تعیینشده و رصد مستمر تأثیر سیاستها بر زندگی واقعی مردم باشد.
ایجاد «هماهنگی استراتژیک» بین بخشهای مختلف حکومت، صنعت و دانشگاه، دیگر نقش کلیدی رسانه است؛ آنان میتوانند با برجستهسازی نقاط کور و شکافهای ارتباطی، به همزمانی تلاش های پراکنده کمک کرده و از هدررفت منابع ملی جلوگیری نمایند.
رسانهها مسئول «ایجاد فضای اعتماد» برای سرمایهگذاران و کارآفرینان هستند؛ آنان با انعکاس دقیق فرصتها، تضمین امنیت حقوقی و شفافسازی قوانین، میتوانند بستر لازم برای جذب سرمایههای داخلی و خارجی را فراهم آورند.
در عصر جنگ روایتها، رسانههای ملی موظف به «خلق روایت پیروزی» از اقتصاد ایران هستند؛ روایتی که در مقابل روایتهای شکست و یأس که توسط دشمنان ترویج میشود، ایستادگی کند و قدرت مقاومت و نوآوری ملت ایران را به تصویر بکشد.
«نقش آموزشی» رسانه در این فرآیند، بسیار فراتر از آموزشهای مستقیم است؛ آنان باید با نمایش فرآیندهای موفقیت، «یادگیری تجربی» را برای سایر فعالان اقتصادی ممکن سازند و بستری برای تبادل دانش ضمنی بین نسلهای مختلف صنعتگر فراهم آورند.
رسانه باید به «بازاریابی ملی» برای محصولات و خدمات شرکتهای دانشبنیان داخلی بپردازد و با استفاده از ابزارهای خلاقانه، برندهای ایرانی را در ذهن مصرفکننده داخلی و حتی بینالمللی تثبیت نماید.
وظیفه «پیشبینی آینده» و هشدار درباره تهدیدهای پیشرو نیز بر عهده رسانه است؛ آنان باید با رصد روندهای جهانی فناوری و اقتصاد، جامعه و حکومت را برای مواجهه با چالشهای آینده آماده سازند.
رسانه به عنوان «آینه جامعه» باید کاستیها، نارضایتیها و دغدغههای فعالان اقتصادی و مردم عادی را بدون ملاحظهکاری و با صداقت منعکس کند، زیرا تنها در سایه شناخت واقعی مشکلات میتوان راهحلهای کارآمد ارائه داد.
«شبکهسازی» بین بازیگران عرصه نوآوری (سرمایهگذاران، مراکز پژوهشی) از دیگر وظایف رسانههای تخصصی است، زیرا اکوسیستم نوآوری نیازمند پیوندهای ارگانیک و خودجوش بین اجزای خود میباشد.
رسانه باید به «تقویت سرمایه اجتماعی» در کشور کمک کند، چرا که اعتماد عمومی، صداقت و مسئولیتپذیری، زیرساختهای ناملموس اما ضروری برای هرگونه جهش اقتصادی هستند.
در برابر پدیدههای مخل اقتصادی مانند قاچاق کالا، فساد و رانت، رسانه باید به «سنگر مطبوعاتی» تبدیل شود و با روشننگاری مستمر، هزینه اینگونه فعالیتها را برای عاملان آن افزایش دهد.
نقش رسانه در «دیپلماسی اقتصادی» نیز حائز اهمیت است؛ آنان میتوانند با معرفی ظرفیتهای ایران به جهان، تصویر یک ایران قدرتمند، باثبات و قابل اعتماد برای همکاریهای اقتصادی بینالمللی را ترسیم نمایند.
رسانه باید از «تله کمّینگری» اجتناب کند و به جای تمرکز صرف بر آمار و ارقام خشک، به کیفیت، بهرهوری و تاثیر واقعی طرحها در زندگی مردم بپردازد.
برای تحقق بخش «مردمپایه» بودن جهش تولید، رسانه باید به تسهیلگر «اقتصاد مشارکتی» بدل شود و مکانیزم هایی را ترویج دهد که در آن عامه مردم بتوانند در سرمایهگذاریهای تولیدی سهیم شوند.
رسانه باید به «بازتفسیر مفهوم عدالت» در بستر اقتصاد دانشبنیان بپردازد و نشان دهد که عدالت در عصر جدید، به معنای برخورداری عادلانه از فرصتهای آموزشی، دسترسی به فناوری و امکان بروز استعدادها است، نه صرفاً توزیع یارانه.
در نهایت، رسانه باید «انعطافپذیری گفتمانی» خود را حفظ کند؛ به این معنا که بتواند با توجه به بازخوردهای جامعه و تغییر شرایط بینالمللی، در تاکتیکهای ارتباطی و اولویتهای رسانهای خود تجدیدنظر کند، بدون آنکه از آرمان اصلی که همانا استقلال و عظمت اقتصادی ایران است، دور افتد.
تحقق این نقش چندوجهی و تاریخی، مستلزم آن است که رسانههای ایران خود دست به یک تحول دانشبنیان و پارادایمیشیف بزنند؛ آنان باید از حالت نهادهای سنتی اطلاعرسانی خارج شده و به نهادهای هوشمند، پیش بینیگر، شبکهساز و اثرگذار در تعیین سرنوشت اقتصادی ملت تبدیل گردند. آینده ایران در گروی این گذار رسانهای است.
نویسنده #اعظم_صمدزاده