شعار سال ۱۴۰۴ با عنوان «جهش تولید؛ مردمپایه، عدالتمحور»، تنها یک دستور کار اقتصادی نیست، بلکه یک بیانیه سیاسی و اجتماعی است که موفقیت آن در گرو تبدیل شدن به یک «گفتمان مسلط ملی» است؛ گفتمانی که باید از مرزهای دولت و مجلس عبور کند و در متن جامعه، کسبوکارها و خانوادهها جاری شود.
در این مسیر دشوار، رسانهها به عنوان «رگهای ارتباطی جامعه»، نقشی بسیار فراتر از انعکاس اخبار و گزارشدهی ایفا میکنند؛ آنها باید به «معماران میدان عمل» بدل شوند؛ کسانی که فضای لازم برای تبدیل این شعار به کنشهای جمعی را فراهم میآورند.
مفهوم «مردمپایه» بودن، کلید طلایی این شعار است. این مفهوم به این معناست که جهش تولید نباید یک پروژه صرفاً دولتی و از بالا به پایین باشد، بلکه باید نیروی محرکه آن، ابتکار عمل وسرمایههای خرد و کلان مردمی باشد.
رسانهها در قبال این بخش از شعار، مسئولیت «توانمندسازی جامعه» را بر عهده دارند. آنها باید نشان دهند که هر شهروند ایرانی، با هر میزان سرمایه و تخصص، چگونه میتواند یک «بازیگر میدان تولید» باشد، از راهاندازی یک استارتاپ دانشبنیان تا مشارکت در تعاونیهای تولیدی.
این توانمندسازی نیازمند «تولید محتوای آموزشی خلاق» است. محتوایی که به جای بیان کلیات، به صورت گام به گام و ملموس، مسیرهای قانونی، منابع تأمین مالی، و مهارتهای مورد نیاز برای ورود به عرصه تولید را آموزش دهد.
اما «عدالتمحور» بودن جهش، بعد حساس دیگر این شعار است. رسانهها باید به دیدهبانی بپردازند تا ثمرات جهش تولید، تنها در انحصار گروه یا منطقه خاصی نباشد و به کاهش شکافهای اقتصادی و منطقهای منجر شود.
اینجا نقش «نظارت تیزبین رسانهای» پررنگ میشود. رسانه باید به عنوان چشم بیدار جامعه، توزیع عادلانه تسهیلات، فرصتها و منابع دولتی را زیر نظر بگیرد و هرگونه انحراف از مسیر عدالت را بیدرنگ افشا کند.
یکی از خطرات پیش رو، «شعارزدگی» و عادت به بیان کلیشههاست. رسانه با پرهیز از انتشار محتوای تکراری و کلی، و با تمرکز بر «روایت داستانهای واقعی موفقیت و شکست»، میتواند این شعار را از آسمان انتزاع به زمین واقعیت بیاورد.
ایجاد «پیوند عاطفی» بین مردم و کالای ایرانی، یکی از ظریفترین وظایف رسانه است. این کار تنها با تبلیغات میسر نمیشود، بلکه با روایت کیفیت، خلاقیت و زحمتی که پشت هر محصول ایرانی نهفته است، امکانپذیر است.
رسانهها باید به «کاتالیزوری برای شبکهسازی» بین بازیگران مختلف تبدیل شوند. آنها میتوانند با معرفی استارتاپها به سرمایهگذاران، تولیدکنندگان به بازارهای جدید، و نوآوران به مراکز پژوهشی، اکوسیستم تولید را زنده و پویا نگه دارند.
در فضای بینالمللی، رسانههای ایرانی مسئول «بازتعریف برند ایران» هستند. آنها باید تصویر یک ایران مولد، مبتکر و قابل اعتماد برای همکاریهای اقتصادی را به جهان عرضه کنند تا موانع غیرتحریمی نیز کاهش یابد.
«نقش انتقادی سازنده» رسانه نباید فراموش شود. در کنار حمایت از اهداف کلان، رسانه باید با شجاعت، کاستیها، موانع قانونی و ناکارآمدی دستگاههای اجرایی را به نقد بکشد تا زمینه اصلاح فراهم شود.
تمرکز بر «بهرهوری» به جای کمیتگرایی صرف، یکی از الزامات گزارشدهی رسانههاست. جهش تولید باید به معنای تولید بیشتر با منابع کمتر و آسیب کمتر به محیط زیست باشد، و رسانه میتواند این نگاه کیفی را ترویج دهد.
برای مقابله با موج اخبار ناامیدکننده، رسانهها باید «مهندسی امید» را در دستور کار قرار دهند. امید نه به عنوان یک احساس کاذب، بلکه به عنوان باوری مبتنی بر نمایش واقعی ظرفیتها و موفقیتهای موجود در کشور.
توجه به «تولید در استانها و شهرهای کوچک» یکی از راههای تحقق عدالتمحوری است. رسانه میتواند با نشان دادن ظرفیتهای منحصربهفرد هر منطقه، از تمرکزگرایی افراطی بکاهد و به توسعه متوازن ملی کمک کند.
در عصر دیجیتال، رسانهها باید از «هوش مصنوعی و تحلیل داده» برای رصد دقیقتر روندهای تولید، شناسایی چالشها و پیشبینی فرصتها استفاده کنند. گزارشدهی مبتنی بر داده، اثرگذاری آن را به شدت افزایش میدهد.
«شفافسازی» در مورد عملکرد شرکتهای بزرگ دولتی و شبهدولتی که بودجههای کلان دریافت میکنند، یک وظیفه حاکمیتی برای رسانههاست. این شفافیت، پایه اعتماد عمومی و مقابله با فساد است.
رسانهها باید به ترویج «فرهنگ کار جمعی و تعاونی» بپردازند و نشان دهند که چگونه همکاری میتواند بر مشکلات انفرادی غلبه کند. این فرهنگ، اساس تولید مردمپایه است.
پایش و انعکاس «تأثیرات اجتماعی جهش تولید» بر شاخصهایی مانند اشتغال، مهاجرت معکوس و رفاه محلی، به جامعه این اطمینان را میدهد که این مسیر، درست و اثربخش است.
رسانهها باید از «زبان هنر» برای نفوذ در لایههای عمیقتر فرهنگی جامعه استفاده کنند. فیلم، سریال، مستند و عکس میتوانند حس تعلق به تولید ملی را بهتر از هر گزارش تحلیلی ایجاد کنند.
ایفای نقش «دلالت گرایی » برای سرمایهگذاران داخلی و خارجی بسیار مهم است. وقتی رسانهها به طور مستمر بر ثبات قوانین و حمایت از سرمایهگذاری تأکید کنند، این پیام امنیت را به بازار منتقل میکند.
رسانهها باید به بررسی «زنجیره ارزش کامل» تولید، از ماده خام تا محصول نهایی و مصرف، بپردازند تا نقاط ضعف این زنجیره شناسایی و برای رفع آن مطالبهگری شود.
توجه به «اقتصاد چرخشی» و «تولید سبز» باید به بخشی از گفتمان رسانهای تبدیل شود. جهش تولید نمیتواند بدون توجه به ملاحظات محیط زیستی پایدار باشد.
در برابر حملات روانی و جنگ اقتصادی دشمنان، رسانههای متعهد باید به «ساخت سد اطلاعاتی» بپردازند و با انعکاس واقعیتهای مثبت، از تخریب روانی جامعه جلوگیری کنند.
تقویت «غرور ملی» مبتنی بر دستاوردهای واقعی تولیدی، یکی از راههای مقابله با خودباختگی فرهنگی است. وقتی مردم ببینند محصول ایرانی در بازارهای جهانی میدرخشد، اعتمادبهنفس ملی آنها افزایش مییابد.
رسانهها باید «الگوهای نادرست مصرف» را به چالش بکشند و مصرف کالای داخلی را نه یک اجبار، که یک ارزش و نشانه هوشمندی معرفی کنند.
ایجاد «پل ارتباطی بین دانشگاه و صنعت» با معرفی نیازهای صنعت به دانشگاهها و دستاوردهای دانشگاهها به صنایع، از جمله نقشهای واسطهگری مهم رسانه است.
رسانهها باید به طور مستمر «پیشرفت کشورهای رقیب و الگو» را رصد و تحلیل کنند تا جامعه و مسئولان از استانداردهای جهانی عقب نمانند.
در نهایت، رسانهها برای انجام این مأموریت بزرگ، نیاز به «تحول درونی» دارند. آنها باید خود به نهادهای دانشبنیان، چابک و مبتکر تبدیل شوند تا بتوانند پیامآور تحول برای دیگران باشند.
تحقق شعار ۱۴۰۴ یک «جنگ روایی» است. اگر روایتهای شکست و ناتوانی غالب شود، شکست میخوریم. اما اگر رسانهها بتوانند روایت «ایران مولد، خلاق و عدالتخواه» را بسازند، بدون شک این جهش، محقق خواهد شد. این، میدان مسئولیت رسانه امروز ایران است.
نویسنده #اعظم_صمدزاده